آوش و آویساآوش و آویسا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

تیتان و میتان

لغات از زبان آویسا

باید بگم چند هفته اخیر مدام با کارهای آوش و آویسا شگفت زده میشیم لغات یکی پس از دیگری  از زبان آوش و آویسا جاری می شوند و ما هم خوشحال و خوشحالتر از اینکه کودکانمان برای بیان احساساتشان دیگر محتاج گریه های آنچنانی نیستند و گاهی میتوانند چیزهایی را که میخواهند یا ما را صدا کنند اما نکته جالب قضیه همینجاست که بابا گفتن از اولین های دخترانمان و مامان از اولین های پسرانمان است شاید اگر چیزی غیر از این بود نظم طبیعت برهم می خورد.. چند وقتی است که آویسای عزیزم لغات را ناجویده به زبان می آورد دیروز برای اولین بار  آب را به زبان آوردی با دیدن شیشه شیر فورا میگی           ...
28 آذر 1392

نهمین ماهگرد و اولین برف زمستانی در آخرین روزهای پائیزی

نهمین ماهگرد تولدتون مبارک عزیزای ما نهمین ماهگردتون مصادف شده با بارش اولین برف زمستانی در آخرین روزهای پائیز و یادآوری خاطرات سال گذشته کم کم به دوازدهمین ماهگرد و اولین سال تولد نزدیک میشیم روزی که منتظرم و برام مهمترین روز زندگیمه نمیخوام الان چیزی از اون روز رو یادآوری کنم باشه برای همون موقع چون اون روز رو نمیشه با هیچ روزی در تاریخ مقایسه کرد منتظریم تا برسد اما از کارهایی که میکنید بگم آویساگلی چ هار دست و پا رفتن رو شروع کردی دالی بازی میکنی همه رو میشناسی از زیر میز و تو کمد و کابینت باید بکشیمت بیرون آوش پسر گل رو زمین خودت رو میکشی ظاهرا عجله ای برای چهار دست و پا رفتن نداری اطرافیان رو کاملا میشنا...
14 آذر 1392

کودکان معصومند

  وقتي خداوند در معصوميت كودكان مثل برف زمستاني مي درخشد تو كجايي ؟ واقعا تو كجايي؟ شايد خداوند در هيچ جاي ديگر هستي مثل معصوميت كودكي خودش را اينگونه آشكار نكرده باشد. من گاهي از شدت وضوح خداوند در كودكان پر از هراس مي شوم و دلم شروع به تپيدن مي كند . دلم آنقدر بلند بلند مي تپد كه بهت زده مي دوم تا از لاي انگشتان كودكان خداوند را برگيرم. كجايي ؟ صداي مرا مي شنوي؟ این مطلب رو خیلی اتفاقی تو یه وبلاگ خوندم به نظرم واقعا همینطوره روح خدا رو میشه در دستان و چشمان کودکان دید وقتی بی آلایش به چشمانت خیره میشوند و بزرگترین تمنایشان بازی است , نخوابیدن است راستی چرا برای نخوابیدن انقدر اصرار دارید؟ من باید خواسته ها...
9 آذر 1392

سومین دندان آوش

امروز 3 آذر 1391 اوش بعد از کلی جیغ و فریاد خوابید چند هفته ای میشه که خیلی حالت خوب نیست همش بیقراری می کنی امروز گفتن یه سری کلمات نامفهوم رو شروع کردی مثل دددددددددددددد و به صورت اتفاقی دیدم یه دندون دیگه هم درآوردی سومین دندون فک کنم دلیل این همه بیقراری همین دندون کوچولو بوده مبارکه عزیزم امروز 8 ماه و 20 روز و 23 ساعت و 32 دقیقه سن داری
4 آذر 1392

دوستان جدید

شایلین و شادلین دوقلوهای بامزه به همراه آوش و آویسا که خیلی اتفاقی بهشون برخوردیم بعد از کلی شیطونی خسته شدید و باهم خوابتون برد ...
1 آذر 1392
1